Quantcast
Channel: فرقه های انحرافی و دیگر ادیان - جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)
Viewing all 1026 articles
Browse latest View live

تفسیری بر سخن مشهور عیسی(ع) ; اگر به صورتتان سیلی زدند...

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
سخن حضرت عیسی(ع) در خصوص تحمل ورزیدن در برابر سیلی و آزار دیگران، اختصاصاً برای حواریون بوده است و نباید تعمیم داده شود. این خطا فقط در مسیحیان عامی دیده نمی‌شود بلکه حتی جناب پاپ هم ندانسته است که این تعلیم عیسی(ع) به حواریون اختصاص دارد.
این مقاله نگاهی دارد به یکی از سخنانی که از حضرت عیسی(ع) نقل شده است.

********



یکی از مشهورترین سخنانی که از حضرت عیسی(ع) نقل شده این است که او به مردم تعلیم داد تا اگر به شما سیلی زدند روی دیگر صورتتان را نیز بگیرید:

با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان (انجیل متی 5/ 39).

آیا حضرت عیسی(ع) اصولاً چنین سخنی فرموده است؟ آیا این سخن، به پذیرش ظلم و ازدیاد فساد در زمین نمی‌انجامد؟ آیا معتقدان مسیحی می‌توانند به این فرمان دشوار عمل کنند؟

ما مسلمانان کتب عهدین را تحریف‌شده می‌دانیم و لهذا چندان اعتباری برای این سخنان قائل نمی‌شویم. ولی باید در این سخن تأمل کرد. به نظر می‌رسد که حضرت عیسی(ع) چنین سخنی فرموده است ولی نه با این معانی که علمای مسیحی آن را تفسیر می‌کنند. در ابتدا باید حواریون عیسی(ع) را معرفی کنیم.

اگر سیلی به صورتتان زدند...


انتخاب حواریون

حضرت عیسی(ع) در ابتدای رسالتش دوازده شاگرد برای خود برگزید و به اتفاق آنها به شهرهای مختلف یهود سفر کرد و ایشان را در خلوت، تعلیم ‌داد. این دوازده نفر در سنت اسلامی «حواریون» نامیده می‌شوند (آل‌عمران/ 52) و در سنت مسیحی «فرستادگان عیسی» یا به اختصار، «رسولان» (متی 10/ 2). زیرا حضرت عیسی(ع) در میانۀ رسالت چهار سالۀ خود، این دوازده نفر را برای شفای بیماران به شهرهای یهود «فرستاد» تا خدا خواندن آن حضرت، از زبان مردم بیفتد (متی 10، مرقس 6، لوقا 10). وقتی مردم دیدند که معجزات عیسی(ع) از شاگردان او نیز صادر می‌شود از عقاید کفرآمیز در خصوص آن حضرت دست برداشتند. وقتی حواریون به نزد عیسی(ع) برگشتند آن حضرت سخنی به این معنی گفت که شما توانستید شیطان را مخذول کنید (لوقا 10/ 18). و همین است سخنی که قرآن در انتهای سورۀ صف می‌فرماید که عیسی(ع) به کمک حواریون خود بر کافران پیروز شد (صف/ 14).

مأموریت حواریون این بود که شاهدان اعمال و سخنان عیسی(ع) باشند (قرآن: آل‌عمران/ 53 ـ انجیل لوقا 24/ 49 ـ اعمال رسولان 1/ 8) تا بعد از رفتن آن حضرت، مردم را به درستی تعلیم دهند. و حواریون نیز چنین کردند و علی‌رغم مخالفت کاهنان یهود، در معبد حاضر می‌شدند و مردم را تعلیم می‌دادند (اعمال 4/ 20).

اگر سیلی به صورتتان زدند...


موعظۀ بالای کوه

به اصل سخن بازمی‌گردیم. حضرت عیسی(ع) قبل از شروع سفرهای خود، در بالای کوه با حواریون خلوت کرد تا وظایف آنها را مشخص کند. این سخنرانی، به «موعظۀ بالای کوه» معروف شده است. در میان اناجیل چهارگانۀ مسیحی (متی، مرقس، لوقا و یوحنا)، انجیل متی این سخنان را بهتر از دیگران نقل کرده است. در حالیکه در انجیل یوحنا حتی یک جمله از این سخنرانی دیده نمی‌شود. سه فصل از 28 فصلِ انجیل متی، به این سخنرانی اختصاص یافته است. در ابتدای باب پنجم انجیل متی آمده است:

و گروهی بسیار دیده، بر فراز کوه آمد. و وقتی که او بنشست، شاگردانش نزد او حاضر شدند. آنگاه دهان خود را گشوده، ایشان را تعلیم داد... (متی 5/ 1 و 2).

در جمله فوق، واضح است که عیسی(ع) از مردم دوری گزیده، به بالای کوه رفته است تا اختصاصاً برای شاگردانش سخنرانی کند. دستور عیسی به سیلی خوردن نیز در میانۀ همین سخنان آمده است.

می‌خواهیم نشان دهیم که دستور به مقاومت در برابر شریران، یک دستور اختصاصی برای حواریون بوده است، و نه یک دستور عام. دلایلی در خود متن وجود دارد که مخاطب این سخنان فقط حواریون بوده‌اند و لذا نبایست تعمیم یابد. به برخی از این موارد توجه کنید:

ـ خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند، و به خاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند. خوش باشید و شادی عظیم نمایید، زیرا اجر شما در آسمان عظیم است زیرا که به همینطور بر انبیای قبل از شما جفا می‌رسانیدند (متی 5/ 11 و 12).

ـ شما نمک جهانید! لیکن اگر نمک فاسد گردد، به کدام چیز، باز نمکین شود؟ دیگر مصرفی ندارد جز آنکه بیرون افکنده، پایمال مردم شود. شما نور عالمید. شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد (متی 5/ 13 و 14).

ـ از بهر جان خود اندیشه مکنید که چه خورید یا چه آشامید و نه برای بدن خود که چه بپوشید. آیا جان، از خوراک و بدن از پوشاک بهتر نیست؟ مرغان هوا را نظر کنید که نه می‌کارند و نه می‌دروند و نه در انبارها ذخیره می‌کنند و پدر آسمانی شما آنها را می‌پروراند. آیا شما از آنها به مراتب بهتر نیستید؟ و کیست از شما که به تفکّر بتواند ذراعی بر قامت خود افزاید؟ و برای لباس چرا می‌اندیشید؟ در سوسن‌های چمن تأمّل کنید، چگونه نموّ می‌کنند! نه محنت می‌کشند و نه می‌ریسند! (متی 6/ 25 تا 28)

ـ و چون از کوه به زیر آمد، گروهی بسیار از عقب او روانه شدند... (متی 8/ 1).

اگر سیلی به صورتتان زدند...


همانطور که دیده می‌شود مطابق فصول 5 تا 7 انجیل متی، حضرت عیسی(ع) مقام حواریون را مشخص کرده است که شما در آینده باید به مردم نور بدهید. پس به مانند انبیاء بر جفای مردم، صبر و تحمل کنید. آن حضرت سپس به موضوع سفرهای خود می‌پردازد و به آنها سفارش می‌کند که در اندیشۀ خوراک و پوشاک خود نباشید. به عبارت دیگر، غذای ذخیره و کفش و لباس اضافی با خود برندارید و سبک‌بار باشید. زیرا خداوند تعالی، تأمین خوراک و پوشاک شما را بر عهده گرفته است.

مشابه این سخن در وقتی که عیسی(ع) حواریونش را برای شفای بیماران می‌فرستد آمده است:

پس آن دوازده را پیش خوانده، شروع کرد به فرستادن ایشان جفت جفت. و ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد، و قدغن فرمود که جز عصا فقط، هیچ چیز برندارید، نه توشه‌دان و نه پول در کمربند خود، بلکه موزه‌ای در پا کنید و دو قبا در بر نکنید (مرقس 6/ 7 تا 9).

نتیجه بحث این است که حضرت عیسی(ع) در مقدمۀ سفرهای خود با حواریون، دستوراتی اختصاصی به آنها می‌دهد و ضمن معرفی جایگاه آنها در جهان، به ایشان فرمان می‌دهد تا به مانند انبیاء از منظر خدایی به مردم نظر کنند:

ـ دشمنان خود را محبّت نمایید و برای لعن‌کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید، تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید، زیرا که آفتابِ خود را بر بدان و نیکان طالع می‌سازد و باران بر عادلان و ظالمان می‌باراند (متی 5/ 44 و 45).

ـ هرگاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانی شما، شما را نیز خواهد آمرزید. امّا اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید، پدر شما هم تقصیرهای شما را نخواهد آمرزید (متی 6/ 13 و 14).

حضرت عیسی(ع) مدت‌ها بعد به حواریون خود خبر می‌دهد که شما را به جهت شاگردی من، تازیانه خواهند زد و برخی را خواهند کشت:

بر شما دست‌اندازی خواهند کرد و جفا نموده، شما را به کنایس و زندان‌ها خواهند سپرد و در حضور سلاطین و حکّام به جهت نام من خواهند برد. و این برای شما به شهادت خواهد انجامید [یعنی برای گواهی دادن testimony]. پس در دل‌های خود قرار دهید که برای حجّت آوردن، پیشتر اندیشه نکنید، زیرا که من به شما زبانی و حکمتی خواهم داد که همۀ دشمنان شما با آن مقاومت و مباحثه نتوانند نمود. و شما را والدین و برادران و خویشان و دوستان تسلیم خواهند کرد و بعضی از شما را به قتل خواهند رسانید. و جمیع مردم به جهت نام من شما را نفرت خواهند کرد. ولکن مویی از سر شما گُم نخواهد شد. جان‌های خود را به صبر دریابید (لوقا 21/ 12 تا 19).

اگر سیلی به صورتتان زدند...


چگونه عیسی(ع) از صلیب نجات یافت؟

حضرت عیسی(ع) با معجزه‌ای بی‌نظیر، از مکر کاهنان نجات یافت. او در ظهور مجدد خود، حواریون و مردم بی‌غرض را از اشتباه درآورد و خبر داد که آن مصلوب در واقع یهودای خائن بوده است. زیرا خداوند چهرۀ او را به مانند عیسی(ع) کرد و کاهنان در واقع او را دستگیر و مصلوب کردند. لهذا معلوم می‌شود علت آنکه مردم خواستار قتل عیسی شدند به آن دلیل بود که سخنانش نشان از ترسِ مرگ داشت. مردم گمان کردند که عیسی(ع) فریبکار بوده است و لذا غیورانه مرگ او را خواستار شدند. با ظهور مجدد عیسی(ع) پرده از ماجرا کنار رفت و معلوم شد که کاهنان برای دستگیری آن حضرت نقشه‌ها کشیده و توانسته بودند یکی از حواریون او را به نام یهودای اسخریوطی، به خیانت برانگیزند. و همان حواری بود که عملاً مصلوب شد و خداوند در یک عمل عجیب، چهرۀ ظاهری او را به عیسی شبیه کرده بود. برای مطالعۀ بیشتر، به مقالۀ دیگری از راقم رجوع فرمایید: نقدی بر مصائب خرافي مسیح (ع)

حضرت عیسی(ع) در ظهور مجددش، چند روز دیگر با شاگردان و مردم زندگی کرد و سپس از فراز کوه زیتون در اورشلیم به توسط فرشتگان به آسمان بالا برده شد (لوقا 24/ 51 ـ اعمال 1/ 9). پس از او، حواریون به ریاست پطرس، رهبری فکری مردم را بر عهده گرفتند. اما هنوز معبد در اختیار کاهنان بود و حواریون چاره‌ای نداشتند جز آنکه در همان مکان، به مردم تعلیم دهند. 


حواریون، تعلیمات عیسی(ع) را به کار می‌بندند

کاهنان یهود در شورای خود، اذعان می‌کنند که آنها معجزه‌ای کرده‌اند که بر تمام مردم اورشلیم واضح شده و نمی‌توان آن را انکار کرد (اعمال 4/ 16). مقصود از این «معجزه»، نجات یافتن عیسی(ع) از صلیب و علن شدن دشمنی کاهنان با آن حضرت بوده است. از آنجا که کاهنان در قتل عیسی(ع) ناموفق بودند لذا نمی‌توانستند به حواریون او آسیبی برسانند. فقط در اوقاتی که جانشان به لب می‌رسید حواریون را دستگیر می‌کردند و تازیانه می‌زدند. در همین مواقع بود که آن تعلیم مورد بحث عیسی(ع) به کار حواریون آمد:

و رسولان را حاضر ساخته، تازیانه زدند و قدغن نمودند که دیگر به نام عیسی حرف نزنند پس ایشان را مرخّص کردند. و ایشان از حضور اهل شورا شادخاطر رفتند از آن رو که شایستۀ آن شمرده شدند که به جهت اسم او رسوایی کشند (اعمال رسولان 5/ 40 و 41).

اگر سیلی به صورتتان زدند...


افراد باطل، آزار دیگران را تحمل نمی‌کنند

الف. یهودا در چهرۀ عیسی

همانطور که دیده می‌شود صبر و تحمل در راه عقیده، یکی از نشانه‌های اهل حق است. در عوض، افراد باطل به سرعت تحمل خود را از دست می‌دهند و اعتراض می‌کنند. مثلاً وقتی که کاهنان عیسی را ظاهراً دستگیر کردند چون شب بود او را در ابتدا به خانۀ رئیس خود بردند. یکی از خادمان منزل، به صورت عیسی سیلی زد که اعتراض او را در پی داشت:

یکی از خادمان که در آنجا ایستاده بود، طپانچه بر عیسی زده، گفت: «آیا به رئیس کَهَنَه چنین جواب می‌دهی؟» عیسی بدو جواب داد: «اگر بد گفتم، به بدی شهادت ده و اگر خوب، برای چه مرا می‌زنی؟» (یوحنا 18/ 22 و 23).

این سخنان عیسای مصلوب، بر خلاف تعالیم مسیحیت است که می‌گویند عیسی خودش را تسلیم کرد تا قربانی شود و گناهان بشر کفاره گردد. آیا کسی که به یک سیلی اعتراض می‌کند آمادۀ اعدام است؟!

اصولاً به سبب همین اعتراضات بود که مردم از پیروی عیسی خارج شدند. چون گمان کردند که تاکنون فریب او را خورده‌اند. لذا عموم مردم متحد شدند تا عیسی به دار آویخته شود. پیلاطس حاکم روم در فلسطین، تنها کسی بود که حقیقت را فهمید. او به سخنان عیسای محکوم توجه کرد و دانست که او در واقع یهودا است و لذا مرتباً قصد آزادی او را کرد. ولی مردم نخواستند که بشنوند. در نهایت پیلاطس به حکم مردم گردن گذاشت و آنطور که در اناجیل آمده برای خشنودی مردم، عیسی را سپرد تا مصلوب شود (مرقس 15/ 15). در حالیکه آن محکوم مصلوب، در واقع یهودای اسخریوطی بود.

ب. پولس

نمونۀ دوم برای افرادی که حتی تحمل یک سیلی را ندارند در رسالۀ اعمال رسولان آمده است. پولس کسی که شاگرد کاهنان بود و به فرمان آنها پیروان عیسی(ع) را آزار می‌کرد و می‌کشت پس از مدتی تغییر روش داد و مدعی شد که عیسی(ع) در رؤیا به او ظاهر شده و وی را برای شاگردی خود پذیرفته است. پولس بعد از آنکه مدتی با حواریون حشر و نشر داشت، با یک نزاع ساختگی از آنها جدا شد (اعمال 15/ 36 تا 41) و از آن پس عقاید بدعت‌آمیز خود را در خارج از فلسطین ترویج کرد. پولس اذعان کرده که به شهرهایی می‌رفته است که نام عیسی(ع) در آنها شهرت نیافته باشد (رومیان 15/ 20). انتخاب این شهرها به او این فرصت را می‌داد تا قرائت خود را از عیسی و رسالتش تعلیم کند. اما وقتی حواریون به آن شهرها می‌رفتند عموم مردم به حقایق آگاه شده، از تعالیم پولس رویگردان می‌شدند. لذا است که پولس در نامه به اهالی غلاطیه با عصبانیت برای آنها نوشته است که حتی اگر فرشتۀ آسمانی هم انجیلی غیر از آنچه من به شما تعلیم دادم برایتان آورد، ملعون باد! (غلاطیان 1/ 8). مشابه این واقعه در قرنتیه نیز رخ داد و پولس نامۀ اولش را برای رفع این اختلافات در خطاب به آنها نوشت.

به طور اختصار باید بگوییم که مسیحیت امروز در واقع به پولس متصل می‌شود و نه به عیسی(ع). چون رابطه‌ای میان پولس و عیسی(ع) وجود ندارد. زیرا او با وجود آنکه هم‌عصر حضرت عیسی(ع) بود، لیاقت نیافت حتی یک لحظه نیز آن حضرت را ببیند. لذا اینکه پولس، حواریون یعنی شاگردانی که عیسی(ع) در طول سال‌ها پرورش داده است را خطاکار می‌خواند و مدعی می‌شود که آنها چیزی نمی‌توانند به او بیاموزند (نامه به غلاطیان، باب 2) حکایت از آن دارد که او فقط روش دشمنی خود با عیسی(ع) را عوض کرده است. به عبارات امروز، پولس از جنگ سخت به جنگ نرم روی آورده است.

الغرض. تعالیم بدعت‌آمیز پولس، باعث آشوب مردم می‌شد (اعمال 19/ 23 ـ 21/ 28). لذا وقتی که او به اورشلیم بازگشت مردم بر او شوریدند و وی را دستگیر کردند و می‌خواستند به قتل برسانند. از طرفی رابطۀ پولس با کاهنان نیز به هم خورده بود چون او دیگر از کسی فرمان نمی‌گرفت.

پولس را برای محاکمه به شورای کاهنان داخل می‌کنند. اندکی بعد به او یک سیلی می‌نوازند و او اعتراض می‌کند:

پس پولُس به اهل شورا نیک نگریسته، گفت، ای برادران، من تا امروز با کمال ضمیر صالح در خدمت خدا رفتار کرده‌ام. آنگاه حنّانیا، رئیس کَهَنَه، حاضران را فرمود تا به دهانش زنند. پولُس بدو گفت، خدا تو را خواهد زد، ای دیوار سفیدشده! تو نشسته‌ای تا مرا بر حسب شریعت داوری کنی و به ضدّ شریعت حکم به زدنم می‌کنی؟ حاضران گفتند، آیا رئیس کَهَنَۀ خدا را دشنام می‌دهی؟ (اعمال 23/ 1 تا 4).

اگر سیلی به صورتتان زدند...


سخن آخر

سخن حضرت عیسی(ع) در خصوص تحمل ورزیدن در برابر سیلی و آزار دیگران، اختصاصاً برای حواریون بوده است و نباید تعمیم داده شود. این خطا فقط در مسیحیان عامّی دیده نمی‌شود بلکه حتی جناب پاپ هم ندانسته است که این تعلیم عیسی(ع) به حواریون اختصاص دارد. در 30 فروردین خبری منتشر شد که پاپ واتیکان در ضمن آن اعتراف کرده بود که نتوانسته به این تعلیم عیسی(ع) عمل کند:

پاپ فرانسیس همچنین اعتراف کرد که به یکی از آموزه‌های مسیح عمل نکرده، آموزه‌ای که می‌گوید «هرکس به طرف راست صورتت ضربه زد طرف چپ را به هم به او نشان ده». پاپ، پاهای‌ یک مسلمان را بوسید + عکس

اگر سیلی به صورتتان زدند...متأسفانه تحریفات صورت گرفته در مسیحیت به گونه‌ای عمیق شده است که حتی خود رهبران آنها نیز حق و باطل را نمی‌شناسند. شستن پای حواریون توسط حضرت عیسی(ع) که در باب 13 از انجیل یوحنا آمده است نیز یک کار اختصاصی بوده است و نباید تعمیم یابد. آن حضرت در پایان مأموریت چهار سالۀ خود، پاهای شاگردان خود را شست چون آنها در سفرهایشان هیچ‌وقت بر مرکب سوار نشده بودند. این عمل عیسی(ع) نوعی تشکر از شاگردانش بود. همچنین او به این طریق به آنها فهماند که سفرهای آنها به اتمام رسیده است. البته حواریون مدتی بعد فهمیدند که آن شب، آخرین شبِ معیت آنها با عیسی(ع) بوده است. لذا آن را «شام آخر» نامیدند. اگر عیسی(ع) زودتر به آنها خبر داده بود وداع آنها بسیار دشوار می‌شد.


امیر اهوارکی




مفتی اعظم عربستان: جشن میلاد پیامبر، بدعت و انحراف است

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

مفتی اعظم عربستان سعودی بار دیگر مدعی شد برگزاری جشن میلاد برای پیامبر اکرم -صلی‌الله‌علیه‌وآله- بدعت و انحراف است که وارد اسلام شده است.

 

«عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ» مفتی اعظم عربستان سعودی مانند سالهای گذشته، برگزاری جشن و شادی را برای تولد حضرت محمد (ص) «بدعت و انحراف» دانست که در اسلام رایج شده است.

خبرگزاری رسمی عربستان سعودی (واس) به نقل از آل الشیخ گزارش داد، مولودی و مانند اینها از جمله بدعت‌هایی است که گمراه‌کننده است.

عبدالعزیز آل الشیخ در خطبه‌های نماز جمعه عربستان مدعی شد: «ما باید بدانیم که جشن میلاد و مانند آن از جمله بدعت‌ها و خرافاتی است که خداوند آن را نازل نکرده و از بدعت‌هایی است که پس از سه قرن گسترش یافت...».

این مفتی سعودی ضمن ابراز تأسف از اینکه مردم در شب میلاد حضرت محمد (ص) ذکرها و اشعاری را می‌خوانند، ادعا کرد که این مسائل شرک به خداوند و درخواست از غیر خداوند است.

آل الشیخ در ادامه ادعاهای خود تأکید کرد که مولودی خواندن اشتباه است و در دین اسلام ریشه و اصلی ندارد.

همزمان با این ادعاها، گروهک تروریستی داعش نیز در «موصل» عراق اجازه نداد که مراسم میلاد پیامبر اکرم (ص) برگزار شود تا از این طریق شباهت وهابیت و داعش بیش از پیش نمایان شود.

سلفی‌های القاعده در یمن نیز که گفته می‌شود تحت حمایت عربستان سعودی هستند، هفته گذشته یک مراسم جشن برای میلاد پیامبر اکرم را در استان «إب» هدف قرار دادند و با حمله انتحاری چندین نفر را کشتند و زخمی کردند.


برای آن‌ها که می‎خواهند «نیمه پنهان مسیحیت» را ببینند +لینک دانلود

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
«در مکتب مسیحیت رایج، حتی لذت‌بردن از روابط زناشویی امری مذموم است و این روابط فقط برای بقای نسل بشر مجاز شمرده شده است و لذا کشیشان و راهبه‌ها به بهانه اینکه به خدا نزدیک‌تر باشند، از ازدواج منع شده‌اند.»

برای آن‌ها که می‎خواهند «نیمه پنهان مسیحیت» را ببینند +لینک دانلود

 

به نقل از وب‎سایت شخصی دکتر محمدحسن قدیری ابیانه، کتاب "نیمه پنهان مسیحیت" تألیف ایشان در 166 صفحه به صورت تمام رنگی و در قطع پالتویی توسط بنیاد بعثت در دی ماه 1393 با قیمت 60.000 ریال منتشر شد.

 

برای مشاهده و دانلود نسخه دیجیتالی کتاب اینجا را کلیک کنید و توجه داشته باشید که در قبال دانلود کتاب می‎بایست مبلغ 10.000 ریال را به صندوق صدقات حضرت امام(ره) یا به مسجد محل تحویل فرمایید.

 

 

مقدمه و فهرست مطالب به شرح زیر است:

 

مقدمه: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»[1] (در این‏، نشانۀ روشنى است براى جمعیّتى که اندیشه می‌‏کنند!)

 

استراتژی واتیکان از زبان جناب پاپ -رهبر کاتولیک­های جهان- در قبال ایران، ترویج کلیساهای خانگی است. آنها به روش­های مختلف در صدد جذب جوانان ایرانی هستند، البته این سیاست مختص ایران نیست، بلکه سیاستی همه‌جانبه در قبال اسلام و در راستای جنگ تمدن‌هاست.

این جنگ، از اشغال عراق، افغانستان و کشتار مسلمانان گرفته، تا تخریب مساجد و تجزیۀ کشورهای اسلامی اندونزی و سودان و حاکم‌کردن حکومت­های سکولار در کشورهای اسلامی و حمایت از اسرائیل و جنایاتش علیه مسلمانان و نیز ترغیب جوانان به پذیرش مسیحیت به عنوان پیش­ شرط کسب ویزای اقامت در غرب و تحریف واقعیت اسلام و تبلیغ علیه آن را در بر می‎­گیرد.

 

آنها مسیحیان را صلح­ طلب معرفی می‎­کنند؛ حال آنکه جنگ اول و دوم جهانی بین مسیحیان درگرفت و ده­ها میلیون نفر در این جنگ کشته شدند.

آنها خود را مخالف خشونت معرفی می­‎کنند؛ در حالی که به وحشی‎­ترین روش­های شکنجه برای ترویج مسیحیت روی آوردند. موزه ­های شکنجه در غرب، ابزار و روش ­های شکنجه­ های باورنکردنی به دست کشیشان و راهبه­ ها را به نمایش گذاشته­ اند.[2]

 

آنها خود را طرفدار گسترش علم معرفی می­‎کنند؛ اما داستان محکومیت گالیله به اعدام توسط کلیسا به جرم کروی‎دانستن کرۀ زمین را همگان می­ دانند.

اصولاً پیشرفت در غرب، نتیجه کنارزدن مذهب تحریف‌شده مسیحیت امروزی است و خود به آن اعتراف دارند.

عده ­ای آزادی شهوت­رانی در غرب را دلیلی برای جذب جوانان غرب‌زده قرار می­ دهند؛ حال آنکه در مکتب مسیحیت رایج، حتی لذت‌بردن از روابط زناشویی امری مذموم است و این روابط فقط برای بقای نسل بشر مجاز شمرده شده است و لذا کشیشان و راهبه‌ها به بهانه اینکه به خدا نزدیک‌تر باشند، از ازدواج منع شده‌اند.

حکم حجاب نیز در مسیحیت همچون حکم اسلام است و مطابق با اناجیل، زنان موظفند محجبه باشند و بی­ حجابی موجود در غرب ربطی به مسیحیت ندارد، هرچند امروزه بسیاری از کشیشان خود غرق در فسادند.

 

دربارۀ درگیری واتیکان در سیاست­ های ضدمردمی، شاید گفته شود که اینها سیاست های قدیمی مسیحیان و واتیکان بوده است؛ لیکن واقعیت این است که امروزه هم سیاست همان است.

 

امروز پول­ های مسیحیان که به کلیساها اهدا می­ گردد، در بانک واتیکان جمع­ آوری و از جمله در کارخانجات تولید سلاح در آمریکا از جمله در کارخانجات "لاکهید" سرمایه ­گذاری می­‎شود؛ سلاح­ هایی که برای کشتار مردم و سلطه بر جهان به مصرف می‌رسد.

 

از زمان ظهور امپریالیسم آمریکا سیاست­ های واتیکان تحت تأثیر و نفوذ کاخ سفید بوده و در زمان هیتلر و موسولینی نیز واتیکان و کلیساهای آن حامی نازیسم و فاشیسم بوده­ اند و در زمان استعمار نیز کلاً کلیسا پیش‎­قراول و همراه استعمار در سلب آزادی و استقلال ملت ­ها نقش اساسی ایفا کرده است. حتی پاپ فعلی نیز خود جزو سپاهیان هیتلر بوده و از آنها حمایت کرده است.

 

 

 

 

ممکن است گفته شود که اصل مسیحیت با آنچه مسیحیان و واتیکان و کلیساها در گذشته و حال انجام می‌دهند، متفاوت است. موضوع این کتاب در مورد اصل مسیحیت از نظر دیدگاه­ ها و نه صرفاً عملکردهاست. لذا در اینجا علاوه بر اشاراتی به فساد گستردۀ کشیشان و تجاوزهای آنها به کودکان -که امروزه امری عادی و البته تیتر روزمره رسانه­ های غربی است- بر اصل مکتب مسیحیت اشاراتی داریم.

 

البته مسیح(ع)  از دیدگاه اسلام پیامبری اولوالعزم است و قرآن معجزات بیشتری نسبت به انجیل برای آن حضرت قائل است.

یک مسلمان نمی­ تواند مسیح (ع)را نفی کند و اصولاً اسلام ادامۀ مسیحیت راستین و در امتداد آن است؛ لیکن انجیل امروزۀ مسیحیان سال‌ها و در مواردی قرن‌ها پس از حضرت مسیح(ع)  به رشتۀ تحریر در آمده است؛ آن‌هم به زبان یونانی و در غرب؛ در حالی که زبان حضرت عیسی(ع) آرامی بوده و در فلسطین (خاورمیانه) می­ زیسته است و لذا تحریفات زیادی در آن صورت گرفته است.

 

در کتاب حاضر، دیدگاه اسلام دربارۀ حضرت عیسی(ع) و مریم مقدس(س) و نیز نگاه مسیحیت جاری به آن حضرت مورد توجه و کاوش قرار گرفته و مقایسه­ ای است بین این دو. این کتاب به حقایقی اشاره می­‎کند که معمولاً مبشران مسیحی از بیان آن در جوامع اسلامی پرهیز می­ کنند.

 

نگارنده در کتابی که تحت عنوان «این است اسلام» به زبان‌های اسپانیایی و انگلیسی نگاشته و به چاپ رسیده است، به موضوع مطرح در کتاب حاضر نیز پرداخته ­است. بزرگ کلیساهای شمال مکزیک آن کتاب را بسیار خطرناک ارزیابی کرده است؛ زیرا پرده‎ها را کنار می‎­زند و واقعیت اعتقادات آنان را برملا می‌کند و به تشریح دیدگاه­ های اسلامی -که با چهرۀ تحریف‌شده توسط آنان از اسلام تفاوت دارد- پرداخته است.

 

این کتاب به «دگماتیسم مذهبی» که مبنای ایمان مسیحی است، عواقب اعتقاد به سه‌خدایی، اعتراف به گناهان، مراسم خداخوری (عشای ربانی)، گناهکار دانستن نوزادان حتی در رحم مادر و فلسفۀ غسل تعمید، توهین­ هایی که در انجیل تحریف‌شده به حضرت مسیح(ع)  شده و اشکالات در عبادات آنها و امثال آن می‌پردازد.

 

لازم است ذکر شود که طرح این موضوعات در سخنرانی­ های نگارنده در غرب و ارائه منطق اسلام به زبانی ساده موجب شده بود که افراد زیادی به اسلام گرایش پیدا کنند.

 

امید است این کتاب پرده‌ها را از بخشی از حقایق کنار بزند و نه‌تنها مانع فریب‌خوردن افراد شود، بلکه پیروان ادیان مختلف و به‌ویژه مسیحیت را نیز به تفکر وادارد؛ تفکری که بر خلاف آموزه‌های کلیسا نه‌تنها گناه نیست، بلکه یک ساعت آن مطابق با حدیث نبوی از 70 سال عبادت بالاتر است.

 

نگارنده احترام وافری برای پیروان ادیان الهی و به‌ویژه برای مسیحیان قائل است و در این کتاب صرفاً به نقد و معرفی دیدگاه­ ها با رعایت کمال احترام پرداخته است. هرچند نقد باورهای مسیحیان خوشایند آنان نباشد و انتظار داشته باشند دگماتیسم مذهبی بر دیگران نیز حکم فرما باشد؛ لیکن همان‌طور که حضرت محمد(ص) فرموده­ است: «ما کسانی هستیم که در مورد دین خدا مباحثه می‎کنیم».

 

نگارنده آمادگی خود را جهت مباحثه دربارۀ موضوعات فوق با مسیحیان اعلام می­‎دارد.

«...لَهُمُ الْبُشْرَى‏ فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ»[3] (...بر آنان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده؛ آنان که سخن را با دقّت می‎‏شنوند و بهترین آن را پیروى مى‎کنند، آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.)

 

قبلا کتابی را تحت عنوان «مسیحیت از واقعیت تا تحریف» نگاشتم که محتوایش با کتاب «نیمه پنهان مسیحیت» یکسان است؛ لیکن نحوه تنظیم آن تفاوت دارد. لذا این کتاب را با نام جدید منتشر می‌نمایم.

 

در قسمت پایانی کتاب، سؤالات چهار جوابی طراحی شده است تا احیاناً در مسابقات کتابخوانی مورد بهره ­برداری قرار بگیرد.

توجه شما را به این کتاب جلب نموده، کمال تشکر خود را از کسانی دارد نظریات و نقدهای خویش را از طریق ایمیل ارسال دارند، ابراز می‌‌کند.

 

ضمناً نسخه دیجیتالی این کتاب به همراه طرح سؤالات و جدول پاسخ­ ها را می‎­توان از طریق سایت شخصی نگارنده دریافت نمود.

در نسخه دیجیتالی کتاب به منابع اصلی مطالب لینک داده شده است و با یک کلیک می‌توان منبع اصلی را ملاحظه نمود.

 

 

_________________________________

[1] . نمل، آیه 67.

[2] . تصاویر شکنجه در آخر کتاب آمده است.

[3] . زمر، آیات 17-18.

ازدواج زن شوهردار با مرد بیگانه جایز است!

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
ناصر العمر در سال های گذشته در مورد جهاد نکاح به شورشی های سوریه اجازه داده بود که در صورت عدم وجود زنان نامحرم با محرم ها جهاد نکاح کنند، اما مدتی بعد سخن خود را تغییر داد.

ازدواج زن شوهردار با مرد بیگانه جایز است!

 

« ناصر العمر»؛ روحانی سعودی در فتوایی گفت: در صورتی که شوهر نیازهای جنسی زن خود را برآورد نکند، زن می تواند با رضایت شوهر خود با مرد بیگانه ای نکاح کند.
 

به گزارش شفقنا به نقل از پایگاه اخبار پرس، فتوای شیخ سعودی بر روی اینترنت منتشر شد و باعث ایجاد موج وسیعی از خشم بر روی پایگاه های ارتباط جمعی شد، کاربران خواهان پایان دادن به فتواهای این شیخ و بازداشت افرادی همچون او شدند که هر چند مدت یک بار با  بیان فتوا و سخن غیر عاقلانه تنش های زیادی در جامعه ایجاد می کنند.
 

کاربران اینترنتی همچنین تاکید کردند: خطر فتاوی شیخ سعودی از تروریسم داعشی ها کمتر نیست.
 

ناصر العمر در سال های گذشته در مورد جهاد نکاح به شورشی های سوریه اجازه داده بود که در صورت عدم وجود زنان نامحرم با محرم ها جهاد نکاح کنند، اما مدتی بعد سخن خود را تغییر داد.
 

فتوای جواز نکاح با محرم به نقل از ناصر العمر بر روی شبکه ماهواره ای الوصال پخش شد .این شبکه با تروریست ها و شورشی ها ارتباط نزدیک دارد و فعالیت های آن ها را گزارش می دهد. شبکه ماهواره ای خطاب به منتقدان شیخ بیان کرده بود : امروز برخی به فتاوی  شیوخی که جهت راحتی مبارزان – تروریست ها- صادر می شود انتقاد می کنند در حالی که چشم خود را به تروریسم و کشته شدن زنان و کودکان بسته اند.



این اولین بار نیست که او چنین فتاویی صادر می  کند، پیشتر نیز فتوای جواز بردگی زنان شیعه و توزیع آن ها میان تروریست ها را صادر کرده بود.



دیدگاه انجیل و مسیحیت درباره موعود چیست؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
دیدگاه انجیل و مسیحیت درباره موعود چیست؟

نام کتاب مقدس مسیحیان، انجیل است که به دست چهار نفر جمع‌آوری شده و به نام نویسندگان آن مشهور گشته است. انجیل کنونی، مشتمل بر چهار انجیل متّی، مرقس، لوقا و یوحنا است. اینک، متن برخی بشارت‎هایی را که در انجیل آمده است، می‌‎آوریم:

الف. انجیل متی
«و فوراً بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب، تاریک گردد و ماه، نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت‎های افلاک، متزلزل گردد. آن‌گاه علامت پسر انسان در آسمان پدیدار گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین، سینه‎زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان، با قوّت و جلال عظیمی می‌‎آید».[۱]
«عیسی، خطاب به حواریون گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند؛ زیرا که بسیاری به نام من آمده، خواهند گفت که من هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد، امّا چون جنگ‎ها و اخبار جنگ‎ها را بشنوید، مضطرب مشوید؛ زیرا که وقوع این حوادث، ضروری است. لیکن انتها، هنوز نیست؛ زیرا که امتی بر امتی و مملکتی بر مملکتی خواهند برخاست و زلزله‎ها در جای‎ها، حادث خواهد شد و اغتشاش‎ها پدید می‌‎آید و اینها، ابتدای درد‌ها می‌‎باشد، لیکن شما از برای خود احتیاط کنید».[۲]

ب. انجیل مرقس
«ولی از آن روز و ساعت، غیر از پدر، هیچ‌کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بیدار شده و دعا کنید؛ زیرا نمی‌‎دانید آن وقت کی می‌‎شود در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح‌. مبادا ناگهان آمده، شما را خفته یابد».[۳]

ج. انجیل لوقا
«و کمرهای خود را ببندید، چراغ‎های خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد، پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی‌‎برید، پسر انسان می‌‎آید‌».[۴]

د. ‌انجیل یوحنا

«و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند؛ زیرا که پسر انسان است و از این تعجب نکنید؛ زیرا، ساعتی می‌‎آید که در آن، جمیع کسانی که در قبورند، آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد».[۵]
لازم به ذکر است در انجیل و ملحقات آن، هشتاد بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط سی مورد آن، با حضرت عیسی مسیح قابل تطبیق است؛ امّا پنجاه مورد دیگر، از نجات‎دهنده‎ای سخن می‌‎گوید که در آخر‌الزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد.[۶]

پی‌نوشت‌ها
1. کتاب حیقوق نبی، فصل ۲، بندهای ۳.
2. انجیل متی‌، باب ۲۴.
3. انجیل مرقس‌، باب ۱۳.
4. انجیل لوقا، باب ۱۲.
5. انجیل یوحنا، باب ۵.
6. قاموس کتاب مقدس،مستر هاکس آمریکایی، به نقل از کتاب ظهور حضرت مهدی‌ از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته سید اسدالله هاشمی شهیدی.

قرآن مستی را حرام می‌داند نه شراب! + نقد این گفتار

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
خطیب مسجد سیدنی استرالیا که ید طولایی در صدور فتاوای عجیب و غریب و معارض با قرآن کریم دارد؛ در جدیدترین اظهارات خود مدعی شد، آنچه در قرآن حرام اعلام شده مستی است نه خود شراب!

قرآن مستی را حرام می‌داند نه شراب! + نقد این گفتار

 

مصطفی راشد از شیوخ مصری و خطیب کنونی مسجد سیدنی در استرالیا، در تازه‌ترین مباحثات تلویزیونی خود مدعی شد که قرآن تنها مستی را حرام می‌داند و آیه‌ای در کلام‌الله مبنی بر حرام بودن شراب وجود ندارد. وی در این گفت‌و‌گوی تلویزیونی که از شبکه ماهواره‌ای التحریر پخش می‌شد، در توجیه فتوای جدید خود با اشاره به آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ[نساء/۴۳] اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه مى‏‌گوييد!» ادعا کرد: «هرآنچه در این‌باره در قرآن کریم هست، مربوط به حرام‌ بودن مستی است و درباره تحریم خود شراب صدق نمی‌کند». وی در ادامه اظهارات خود افزود: «با توجه به این آیات نمی‌توان دروغ را به خدا نسبت دهیم؛ این فتوا را من صادر می‌کنم لذا خود من مسئول آن هستم. بنابراین نوشیدن اندکی شراب منجر به مستی نمی‌شود. این درحالی است که بهشت نیز چشمه‌های ساری از شراب دارد»![۱]

چند نکته در پاسخ به این فتوا:

با دقت در آیه مذکور، این آیه فقط نهی می‌کند که در حال مستی نماز نخوانید، و هیچ اشاره‌ای به حلیت شراب در حد کم ندارد. در یکی جایی جمله‌ای جالب نوشته بود که: «اگر حکم به حلیت یک مقدار کم شراب بشود دیگر بسیاری از‎ ‎احکام مرتبط با حکم شراب تغییر ‏خواهد کرد و باب بسیاری از مسایل باز خواهد‎ ‎شد‎ و دیگر احکام و روایاتی که به حرمت خرید و فروش انگور برای تولید شراب و‎ ‎حرمت تولید، نگهداری، خرید و ‏فروش شراب و حرمت بسیاری از اعمال مرتبط با‎ ‎آن می‌کنند لغو خواهد شد‎ چون همه‌ی آن‌ها می تواند برای استفاده مقدار کمی باشد که بر فرض ما حلال است‎.»

قرآن در چند آیه به مذمت شراب اشاره می‌کند و اسمی از مستی نمی‌آورد. «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما[بقره/۲۱۹] در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‌‏كنند، بگو: در آنها گناه و زيان بزرگى است؛ و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد؛ (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. در آیه دیگر درباره مذمت شراب آمده است که: «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون[مائده/۹۱]‏ شيطان مى‏‌خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد،) خوددارى خواهيد كرد؟

اما در احادیث بسیاری در کتب اهل سنت به مذمت و حرمت شراب‌خواری (به طور مطلق بدون قید نوشیدن کم یا زیاد) تصریح شده است که: «حدثنا عبد اللَّهِ بن يُوسُفَ أخبرنا مَالِكٌ عن نَافِعٍ عن عبد اللَّهِ بن عُمَرَ رضي الله عنهما أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال من شَرِبَ الْخَمْرَ في الدُّنْيَا ثُمَّ لم يَتُبْ منها حُرِمَهَا في الْآخِرَةِ .[۲] از پیامبر اکرم روایت شده است که هر کسی که شرب خمر کرد و توبه نکرد،خداوند شراب بهشتی را بر او حرام می‌کند.»

در سنن ابی داود آمده است که: « حدثنا أَحْمَدُ بن عَبْدَةَ الضَّبِّيُّ ثنا سُفْيَانُ قال الزُّهْرِيُّ أخبرنا عن قَبِيصَةَ بن ذُؤَيْبٍ أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال من شَرِبَ الْخَمْرَ فَاجْلِدُوهُ فَإِنْ عاد فاجلدوه فإن عَادَ فَاجْلِدُوهُ فَإِنْ عَادَ في الثَّالِثَةِ أو الرَّابِعَةِ فَاقْتُلُوهُ[۳] کسی که شراب نوشید او را شلاق بزنید، اگر دوباره به این کار برگشت دوباره او را شلاق بزنید، اگر برای بار سوم و چهارم نوشید او را بکشید.» تمام راویان از روایان صحیحین هستند. با توجه به اطلاق این روایات نوشیدن شراب چه کم باشد یا زیاد، مست کننده باشد یا نه، حرام است و مجازات دارد.

پی‌نوشت:

[۱]. شفقنا،
[۲]. بخاری، صحیح بخاری، ج ۵ ص ۲۱۱۹. دار النشر، دار ابن كثير , اليمامة ، بيروت، ۱۴۰۷، ۱۹۸۷ ، الطبعة الثالثة ، تحقيق، د. مصطفى ديب البغا
[۳]. سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني، سنن أبي داود، ج ۴ ص ۱۶۵. دار النشر، دار الفكر تحقيق ، محمد محيي الدين عبد الحميد

مفتی وهابی: ساختن آدم برفی حرام است!

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

مفتی وهابی آل سعود فتوایی را صادر کرده است که به موجب آن ساخت آدم برفی ممنوع می شود.

مفتی وهابی: ساختن آدم برفی حرام است!

 

محمد صالح المنجد مفتی سعودی با استناد به سخنان محققان مسلمان گفت که ساخت آدم برفی، خلق تصویری از بشر است، اقدامی که به موجب برداشت افراطی و سخت گیرانه عربستان سعودی از اسلام، معصیت تلقی می‌شود.

وی ساخت مجسمه‌های برفی حتی برای بازی و سرگرمی را مجاز ندانسته است.

این مفتی سعودی با استناد به سخنان محققان مسلمان گفت که ساخت آدم برفی، خلق تصویری از بشر است، اقدامی که به موجب برداشت افراطی و سخت گیرانه عربستان سعودی از اسلام، معصیت تلقی می‌شود.

وی در فتوای خود آورده است: خداوند به انسان‌ها اجازه داده تا هر آنچه می‌خواهند و فاقد روح است، همچون درخت، کشتی، میوه، ساختمان و غیره را بسازند.

انتشار این فتوای مفتی سعودی با انتقادات گسترده‌ای در پایگاه‌های اجتماعی روبرو شد.



نحوه شکل‌گیری اولین دولت وهابی‌ سعودی

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
آل سعود از زمانی که نخستین دولت محدود خود را با تکیه بر زور و شمشیر و خشونت در الدرعیه تشکیل دادند تا لحظه ای که تمام عربستان را با حمایت های استعمارگران غربی به زیر سلطه خود در آوردند، مرتکب کشتار و اقدامات خشونت آمیزی هولناکی شدند.
رژیم کنونی آل سعود در حقیقت ادامه حکومت دولت های نخست و دوم آل سعود است که هر دو در گستره و محدوه کوچکتری تشکیل شده بودند، دولت نخست سعودی در سال 1744 میلادی در الدرعیه تشکیل شد و بخش های بزرگی از شبه جزیره عربی را در برگرفت که پس از چندین درگیری با حکام مناطق و برخی امیران دیگر محقق شد، دولت نخست سعودی با سقوط پایتخت آن، الدرعیه به دست نیروهای مصری تحت فرماندهی ابراهیم پاشا در سال 1818 میلادی از هم فروپاشید.

دولت نخست سعودی در یک نگاه :
امارت الدرعیه
پایتخت : الدرعیه
زبان : عربی و ترکی عثمانی

نوع حکومت : پادشاهی
محمد بن سعود 1744 تا 1765
عبدالعزیز بن محمد بن سعود  1765–1803
سعود بن عبد العزیز بن محمد بن سعود  1803–1814
عبد الله بن سعود  1814–1818
رخدادهای تاریخی :
-توافق الدرعیه در سال 1744 میلادی
-جنگ سعودی-عثمانی
فروپاشی : 1818 میلادی

دولت نخست سعودی در سال 1744 میلادی در الدرعیه تشکیل شد و بخش های بزرگی از شبه جزیره عربی را در برگرفت که پس از چندین درگیری با حکام مناطق و برخی امیران دیگر محقق شد، دولت نخست سعودی با سقوط پایتخت آن، الدرعیه به دست نیروهای مصری تحت فرماندهی ابراهیم پاشا در سال 1818 میلادی از هم فروپاشید.

نقشه سیاسی شبه جزیره عربی

شبه جزیره عربی به چندین بخش تقسیم می شد : حجاز مناطق کوهستانی واقع بین نجد و تهامه را شامل می شد، بیشتر بخش های تهامه و حجاز تابع حکومت اشراف مکه و سپس دولت عثمانی بود.

در حالی که نجد تحت نفوذ برخی خاندان ها مانند آل سعود درالدرعیه و آل خریف در الحلوه و آل ماضی در روضه سدیر و المزاریع در منفوحه و دهام بن دواس در ریاض و بنی زید در الوشم و العرض قرار داشت، منطقه شمال نجد و پایتخت آن، حائل تابع حکومت آل علی بود.

امارت الدرعیه

منطقه الدرعیه را مانع بن ربیعه المریدی الدرعی ایجاد کرد و آن را الدرعیه خواند که نسبت آن به روستایی می رسد که در آنجا متولد شد و نامش الدروع بود(منطقه یا روستای کوچکی که در قدیم در نزدیکی قطیف قرار داشت)

پس از مانع، فرزندش ربیعه قدرت را به دست گرفت، وی تصمیم به توسعه محدوده سرزمین تحت امارت خود گرفت و به همین سبب به اراضی آل یزید چشم دوخت و پس از جنگ و ویران کردن منازل و اخراج آنها، روستاهای النعمیه و الوصیل در مجاور الدرعیه را اشغال و ضمیمه الدرعیه کرد و پس از وی، فرزندش موسی، پس از وی، ابراهیم بن موسی، مرخان بن ابراهیم، پس از مرخان، ربیعه و مقرن به طور مشترک به امارت رسیدند، پس از آنها دو پسرشان به نام های وطبان بن ربیعه بن مرخان و مرخان بن مقرن بن مرخان، سپس ناصر بن محمد بن وطبان، محمد بن مقرن، ابراهیم بن وطبان، ادریس بن وطبان به امارت رسیدند تا اینکه دوران امارت موسی بن ربیعه بن وطبان در سال 1131 هجری رسید.

ساکنان الدرعیه، وی را در سال 1132 هجری برابر با 1720میلادی از امارت خلع کردند، پس از وی، سعود اول فرزند محمد بن مقرن به امارت رسید و پس از مرگ وی در سال 1137 هجری برابر با 1725 میلادی، مسن ترین مرد خاندان یعنی زیدن بن مرخان بن وطبان به امارت رسید، وی در سال 1139 هجری برابر با 1726 میلادی به قتل رسید و پس از وی، محمد بن سعود بن محمد بن مقرن امارت الدرعیه را به دست گرفت تا بعدا به عنوان اولین فرمانروای دولت نخست سعودی تبدیل شود.

تشدید تحرکات آل سعود با عقاید و افکار انحرافی محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب تحرکات گسترده خود را در زمینه مذهبی با تبلیغ گسترده افکار و عقاید انحرافی و افراطی خود آغاز کرد .

محمّد بن عبد الوهّاب، در سال 1115 هجری قمری برابر با 1703 میلادی در شهر العُیَینه از توابع نجد شبه جزیره عربستان به دنیا آمد، وی که فردی مغرور و خود بزرگ بین بود، پس از فرا گرفتن فقه حنبلی نزد پدرش، از همان دوران نوجوانی و جوانی، آداب و رسوم و برخی عقاید مردم را به سخره می گرفت و آنها را مشرک و جاهل می خواند، تا جایی که عقایدش با مخالفت پدر و سلیمان برادرش روبرو شد، به همین سبب تصمیم گرفت به عراق و شام و مناطق دیگر برود، وی ضمن آشنایی با مذهب و عقاید جوامع دیگر، آن را به تمسخر می گرفت.

باز هم پای انگلیسی ها در میان است

انگلیس که ید طولایی در فتنه افکنی در جهان اسلام و میان مسلمانان دارد، نقش بسزایی در کاشتن بذر خشونت و بدعت از طریق آموزش محمد بن عبدالوهاب در ایفا کرده است.

زمانی که محمد بن عبدالوهاب در بصره سرگرم تحصیل بود، "مستر همفر" جاسوس معروف انگلیسی در پوشش محصل وارد مدرسه ای که بن عبدالوهاب درس می خواند، شد، وی ماموریت داشت فرد مناسبی را برای القای افکار و عقاید ضد دینی خود برای رسیدن به اهداف استعمار انگلیس بیابد.همفر در آشنایی با محمد بن عبدالوهاب متوجه شد که وی بر خلاف دیگران، عقاید خاصی دارد و با گذشت زمان توانست چنان خود را به وی نزدیک کند تا جایی که ضمن متزلزل کردن اعتقادات عبدالوهاب نـسـبـت بـه مـسـائلی همچـون شـرب خـمـر، مـتـعه و.. او را به مسائل جنسی نیز آلوده کند.

مامور انگلیسی در خاطرات خود، محمد بن عبدالوهاب را گمشده خود معرفی می کند، و پایبند نبودن به ضوابط و مسائل مذهبی،روحیه مغرورانه و خودپسندی و تنفری که از علمای عصر خود داشت و همچنین متکی بودن به استقلال نظر درباره فهم قرآن و سنت را از مطرح ترین نقاط ضعف وی می داند که توانسته است با تکیه بر این نقاط در این شخصیت منحرف نفوذ کند.

محمد بن عبدالوهاب با این تفکر منحرف که قصد دارد با تکیه بر فقه حنبلی و دخل و تصرف شخصی، دین را به زعم خود اصلاح کند، شعار مبارزه با بدعت، خرافه و بازگشت به سنت های اسلامی و خلوص و سادگی اولیه آن به شیوه "سلف صالح" را مطرح کرد که منظور وی از سلف صالح، ابن تیمیه بود که پدر معنوی و مذهبی اش بود.

حربه ای که محمد بن عبدالوهاب علیه مسلمانان غیر وهابی که اعتقادات وی را قبول نداشتند، مورد استفاده قرار می داد، مساله شرک بود و تمام اعمال آنها را شرک آلود القا کند و بر همین اساس همه مسلمانانی را که تابع عقاید وهابیت نمی شدند، مشرک توصیف می کرد، عده ای در نتیجه آموزه های ضد اسلامی اش که حرف هایش را باور کرده بودند، با جمود و تعصب شدید، نه تنها شیعیان بلکه مسلمانان غیر حنبلی و غیر وهابی را مشرک خوانده، ریختن خونشان را مباح و غارت اموال و به اسارت گرفتن زنان و کودکانشان را جایز دانسته و می دانند.

انگلیسی ها از طریق جاسوس خود، همفر، برای آماده کردن محمد بن عبدالوهاب به هر وسیله ای متوسل می شدند و با بزرگ و دانشمند جلوه دادن وی، زمینه ظهور دین و مذهبی جدید توسط عبدالوهاب را آماده می کردند.

نکته ای که مستر همفر انگلیسی درباره محمد بن عبدالوهاب گفته است، بسیار قابل تامل است، اینکه روح استقلال و بی قیدی، خودپسندی و شک و تردید در همه چیز را در وی ایجاد کرده و همواره، او را به آینده ای درخشان مژده داده و روح آتشین و انتقادجویی اش را تمجید می کرد.

پایه ریزی پایه های وهابیت با کمک انگلیس

محمد بن عبدالوهاب پس از درگذشت پدرش در سال 1153 هجری قمری آشکارا به تبلیغ عقاید انحرافی خود پرداخت و با کمک انگلیس، پایه های فرقه وهابیت را در میان بیابانگردهای منطقه نجد که شهری واقع در بین مدینه و اردن بود، بنیان نهاد.

هر چند تفکرات وهابیون توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری تبلیغ و ترویج می شد، اما این تفکرات اساسا توسط ابن تیمیه وابن قیم که شاگرد وی بود، و در قرن هشتم هجری می زیستند، ایجاد شده بود، تفکرات ابن تیمیه به سبب مخالفت گسترده علمای شیعه و فرقه های اهل تسنن رواج پیدا نکرد، تا اینکه چهار قرن بعد فردی به نام محمد بن عبدالوهاب، همان تفکرات را دوباره مطرح کرد و رواج داد و البته انگلیسی ها نقش اساسی در این زمینه ایفا کردند.

با وجود مخالفت تمام فرقه های اهل تسنن و تشیع با تفکرات محمد بن عبدالوهاب و حتی پدر و برادرش که مذهب حنبلی داشتند، وی به سبب آنکه اهل نجد بود، با اجداد آل سعود که بر مناطقی از شبه جزیره عربستان که در آن زمان شاهد حکومت قبیله ای بود، دست در دست هم داده و با این وعده که مردم منطقه نجد را تحت فرمان آنها یعنی آل سعود در می آورد، قدرت پیدا کرده و با توجه به اینکه هر قومی از مردم یا باید با محمد بن عبدالوهاب بیعت می کرد و یا به عنوان کافر حرفی کشته می شد، اقوام از ترس جانشان بیعت کرده و تحت سلطه آنها درآمدند و طولی نکشید که کار آنها رونق گرفت و بر بخش های زیادی از عربستان سیطره یافتند تا آنجا که در نهایت، آل سعود بر تمام عربستان مسلط شدند و مذهب رسمی را هم به اجبار مذهب وهابی قرار دادند که در گزارش های متوالی به مسیری که آل سعود با تکیه بر عقاید انحرافی محمد بن عبدالوهاب برای سلطه بر عربستان طی کرد، و جزئیات آن پرداخته می شود.

جزئیات تحرکات محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب برای تبلیغ عقاید و اندیشه های انحرافی خود به مکه مکرمه و مدینه منوره سفر کرد. بصره، الزبیر و حریملا مقصدهای بعدی محمد بن عبدالوهاب بود که البته با جنجال و تنش فراوان همراه شد.

وی در ادامه به العیینه رفت که امیر آن، عثمان بن حمد بن معمر بود که وی را تایید کرد و مورد حمایت قرار داد، شیخ محمد بن عبدالوهاب سپس تبلیغ عقاید خود را با تخریب درختان آغاز کرد، وی سپس به همراه ارتش بن معمر، بقعه زید بن الخطاب را ویران کرد و امر به معروف و نهی از منکر بر اساس عقاید خود را آغاز کرد، اقدامات افراطی و خارج از اجماع مسلمانان با اعتراضات گسترده علمای مکه مکرمه، مدینه منوره، بصره و مناطق دیگر روبرو شد و آنها از وی نزد حاکم الاحساء شکایت کردند، حاکم الاحساء از بن معمر خواست شیخ محمد بن عبدالوهاب را به قتل برساند، اما وی دستور به خروج شیخ العیینه داد و او نیز نزد یکی از شاگردانش در الدرعیه رفت. پس از آنکه وی وارد الدرعیه شد، شاگردانش هم به سوی وی روانه شدند که از جمله آنها می توان به "ثنیان بن سعود و مشاری بن سعود" برادران محمد بن سعود امیر الدرعیه اشاره کرد. امیر الدرعیه با اصرار همسرش از شیخ محمد بن عبدالوهاب حمایت کرد و با درخواست ثنیان و مشاری، امیر الدرعیه شخصا نزد محمد بن عبدالوهاب رفت و آنجا با یکدیگر دیدار کردند، امیر الدرعیه از این می ترسید که شیخ محمد بن عبدالوهاب او را ترک کرده و فرد دیگری را جایگزینش کند و وی را از رسیدن پول هایی که از مردم می گیرد، منع کند. شیخ هم اینگونه پاسخ وی را داد که خون با خون و ویرانی با ویرانی، اما درباره پول ها، شاید خداوند چیزی بهتر از آن را نصیبش گرداند، آنگاه آنچه به منشور الدرعیه معروف شد در سال 1745 میلادی نمایان شد که همین تحول، آغاز شکل گیری دولت نخست سعودی شد.

توسعه طلبی آل سعود در نجد

پس از منشور الدرعیه، توسعه طلبی سعودی و تبیلغ عقاید شیخ محمد بن عبدالوهاب که "دعوت اصلاح طلبانه" خوانده می شود و بیعت با محمد بن سعود امیر الدرعیه آغاز شد، دولت تازه تاسیس سعودی به سبب کثرت جنگ ها و رقبای زیاد و مخالفت با این عقاید یا کسانی که به دشمنان وهابیت روی ثبات را ندید.

بزرگترین رقیب و دشمن امارت الدرعیه، امیر ریاض به نام دهام بن دواس و امیر ثرمدا به نام ابراهیم بن سلیمان العنقری بود که امیر ریاض در هفده نقطه به  مدت بیست و هفت سال با توسعه طلبی امارت الدرعیه و عقاید بن عبدالوهاب جنگید که طی آن حدود چهار هزار نفر  کشته شدند. در ادامه دهام به الدرعیه حمله ور شد که طی آن فیصل و سعود فرزندان محمد بن سعود کشته شدند.

چندین جنگ میان طرفین رخ داد و فرار و گریز ادامه داشت تا اینکه دهام بن دواس خواستار صلح با شیخ محمد و محمد بن سعود شد و با شروط آنها موافقت .

دهام در جنگ الدرعیه ضد قبائل الظفیر در جنگ جراب شرکت کرد، پس از مرگ محمد بن سعود، اختلافات و جنگ ها میان امارت ریاض و الدرعیه از سرگرفته شد تا اینکه ریاض پس از خروج دهام سقوط کرد، دهام به سبب کشته شدن فرزندانش و خسته شدن از جنگ ها به الدلم رفت. عبدالعزیز بن محمد بن سعود در ربیع الثانی سال 1187 برابر با 1773 میلادی به ریاض لشکرکشی کرد، وی با اطلاع از فرار دهام، ریاض را تحت سلطه خود قرار داد و عقاید وهابیت را در آنجا تبلیغ کرد.

عثمان بن حمد بن معمر امیر عیینه با پذیرش عقاید محمد بن عبدالوهاب در جنگ های الدرعیه مشارکت کرد، وی در سال 1183 هجری پس از نماز جمعه به سبب ارائه قرائن و شواهدی از سوی طرفداران عقاید وهابیت مبنی بر دشمنی وی با دولت نوپای سعودی و توافقات پنهانی با دشمنان این دولت به قتل رسید، پس از وی مشاری بن معمر به امارت العیینه رسید، وی مدتی بعد عزل شد و سلطان بن محیسن المعمری به جای وی تعیین شد و به این ترتیب حکومت آل معمر به پایان رسید و العیینه هم تحت سلطه دولت نخست سعودی قرار گرفت.



کلیپ / اعترافات شبکه وهابی کلمه به صحت قرائت مقام معظم رهبری

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
یکی از کارشناسان شبکه وهابی کلمه، البته با اکراه، به صحت قرائت مقام معظم رهبری (حفظه الله) اعتراف کرد. البته قرائت نماز از نظر فقها به این دقت و سختی که این افراد می گویند نیست اما قرائت زیبا برای مؤمنین یک حسن است.


دانلود

حال‎گیری «مولوی عبدالمجید» از شبکه وهابی +فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
علمای هوشمند اهل سنت که از خطرات تفرقه و نقشه‎های غرب برای بهره‎برداری از این معضل آگاهند، وحدت اسلامی را تأیید و تقویت می‌کنند.

حال‎گیری «مولوی عبدالمجید» از شبکه وهابی +فیلم

 

ظاهرا برگزاری کنفرانس وحدت مذاهب اسلامی و کنفرانس مبارزه با تکفیر که در تهران و قم به سرپرستی علمای شیعه و همکاری و همراهی بسیاری از علمای اهل سنت برگزار شد، بر عده‎ای از دشمنان اسلام و شیعه بسیار گران آمده و آنان را به تکاپو برای از بین بردن آثار مبارک این کنفرانس‎ها واداشته است.

 

شبکه وهابی "کلمه" یکی از تلویزیون‎های ماهواره‌ای است که با پول و نظارت عربستان سعودی و در راستای جنگ با تفکر شیعی فعالیت می‎کند. کارشناسان این شبکه می‌کوشند خود را منادی توحید و صلح جلوه دهند، اما تا به‎حال از هیچ‎گونه دشمنی با شیعیان فروگذار نکرده‎اند.

 

یکی از مواردی که شبکه وهابی کلمه -و امثالش- با آن مبارزه می‎کنند، همین وحدت‎گرایی و نزدیک شدن اهل سنت و شیعیان است. به هر حال آنان تلاش می‎کنند که بر مبنای آموزه‎های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، شرک شیعیان را اثبات نمایند و به دنبال آن، جامعه اهل سنت را وادار به تکفیر شیعه و در مرحله بعدی از بین بردن شیعه کنند.

 

از آنجا که دعوت حکیمانه علمای شیعه به وحدت اسلامی، تفکر شیعی و ماندگاری و گسترش آن را تضمین کرده است؛ مبلغان فرقه ضاله وهابیت حرکات وحدت‎گرایانه شیعیان را با انگ‎هایی از قبیل «نفاق»، «فرمایشی بودن» و یا «سیاسی‌کاری نظام اسلامی» تخریب می‌کنند و به برادران اهل سنت اینگونه القا می‎نمایند که ایران اسلامی در صدد فریب دادن آن‎هاست!

 

در این میان علمای هوشمند اهل سنت که از خطرات تفرقه و نقشه‎های غرب برای بهره‎برداری از این معضل آگاهند، وحدت اسلامی را تأیید و تقویت می‌کنند.

در همین راستا، گفتگوی "مولوی عبدالمجید مرادزهی" با شبکه وهابی کلمه و هوشیاری ایشان در قبال خباثت‌های مجری، قابل توجه و تقدیر است.


سکوت معنادار جریان تشیع انگلیسی در برابر توهین به ساحت پیامبر(ص)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
جیم کلانسی در استودیوهای سی.ان.ان ماجرا را درک می کند، اما جریان تشیع انگلیسی همچنان به سود دشمنان در خواب فرو رفته است.

در آستانه میلاد رسول اکرم(ص)، نشریه شارلی ابدو احساسات مسلمانان جهان را به درد آورد و توهین این نشریه حامی صهیونیست‎ها، واکنش مسلمانان در سراسر جهان را برانگیخت.

 

مردم در اعتراض به اهانت نشریه هرزه نگار نسبت به ساحت رسول مهربانی، در کشور های مختلف اسلامی دست به تظاهرات زدند. مسلمانان جهان از ایران تا عراق و اروپا و از پاکستان و هند تا کشورهای آمریکای شمالی و شمال آفریقا سرتاسر خشم شدند.

 

حتی «جیم کلانسی» مجری باسابقه شبکه سی‌ان‌‌ان در یک گفتگو و بحث توئیتری درباره حملات به مجله «شارلی ابدو» با حامیان اسرائیل به بحث جدی پرداخت و در بخشی از این انتقاد،  طرف‌های حامی تل آویو و پروپاگاندای صهیونیستی را عامل این حمله برشمرد.


سخنان جیم کلانسی به این مهم اشاره داشت که هم کاریکاتور چاپ شده در اهانت به پیامبر اکرم(ص) کار صهیونیست‎ها بوده است و هم حمله عناصر داعش به دفتر مجله شارلی ابدو در پاریس، با حمایت صهیونیست‎ها انجام شده تا به این ترتیب چهره‎ای "داعشی" از اسلام نشان دهد.

 

 

 

 

صحبت‎های این مجری باسابقه شبکه سی ان ان اما به هیچ وجه به مذاق مدیران خوش نیامد و کلانسی با سابقه از سی ان ان اخراج شد.


جیم کلانسی مسئله را درک کرده بود و به آن واکنش نشان داد. کلانسی نه مسلمان است و حتی تعلق خاطری به اسلام ندارد، اما تجربه رسانه ای به او کمک کرد تا بازی صهیونیست‎ها را بفهمد وتوهین به مقدسات مسلمانان را محکوم کند.

 

موج محکومیت جریان توهین به ساحت پیامبر اسلام(ص) سرتاسر جهان را فراگرفت و قشرهای مختلف مردم در کشورمان نیز با روش های مختلف این حرکت ضداسلامی را محکوم کردند.

 

تشکیل کمپین عشاق محمد(ص) یکی از جریانات رسانه ایست که طی چند روز اخیر در فضای مجازی شکل گرفته و علاوه بر اقشارمختلف مردم، دانشجویان و اساتید حوزه و دانشگاه، صدها نفر از هنرمندان  و ورزشکاران انزجار خود را از حرکت صهیونیستی مجله فرانسوی نشان داده اند و همچنان ادامه دارد.

 

اما نکته قابل  توجه در این بین، سکوت سیدصادق شیرازی و جریان "تشیع انگلیسی" است که تا کنون به این اهانت واکنشی نشان نداده اند.


متأسفانه این جریان ضدوحدت  اسلامی که ده‎ها شبکه ماهواره ای را اداره می کند، هنوز در قبال اهانت نشریه فرانسوی به پیامبر اسلام سکوت پیشه کرده است.



عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
وهابیون، در حالی که زیارت و خواندن دعا بر سر قبور و اشک بر اهل بیت علیهم السلام را حرام و نشانه شرک می‌دانند و همواره زائران بقیع را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند، امروز در زیارت قبر عبدالله بن عبدالعزیز، شاه سابق سعودی، اشک ریختند و به خاک قبرش تبرک جستند و بر سر قبرش دست به دعا برداشتند.


عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله

عکس/ گریه وهابیون در زیارت قبر ملک عبدالله


مجری شبکه کلمه: تخلف از دستورات ولی امر باعث هرج و مرج است +فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
اما این دوگانگی در عملکرد شبکه کلمه دیده می شود که تبعیت از مقام معظم رهبری به عنوان ولی امر مسلمین را گناه و معصیت می دانند، اما در مورد ولی امر های دیگر و مفتی های عربستان و دیگر کشورهای اسلامی و حتی معاویه و یزید، اطاعت و تبعیت را واجب می دانند.

مجری شبکه کلمه: تخلف از دستورات ولی امر باعث هرج و مرج است +فیلم

 

یکی از ارکان اعتقادی اکثریت اهل سنت، اعتقاد به جایگاه سلطان و حاکم است. این مطلب در میان اهل سنت آنقدر مهم است که جناب "بخاری" در کتاب «صحیح» خود بابی را به وظیفه مردم نسبت به حاکم، اختصاص داده است.

 

دلیل اهمیت این موضوع این است که خلفای سه گانه یعنی، جناب ابوبکر، جناب عمر و جناب عثمان هرکدام با یک روش به خلافت رسیدند. ابوبکر، البته بنا به نقل اهل سنت، با بیعت مردم انتخاب شد. عمر هم به نص و وصیت ابابکر و عثمان هم با شورای شش نفری انتخاب شد.

 

ما فرض می کنیم که خلیفه اول با انتخاب مردم خلیفه شد و اهل سنت هم بر همین مبنا انتخاب خلیفه را حق مردم می دانند. حال باید سؤال کرد که پس رأی مردم در انتخاب خلیفه دوم و سوم و معاویه و یزید و باقی خلفا چه شد؟ مگر ملاک رأی مردم نبود؟ 

 

از همین جهت است که بزرگان و متکلمین عامه چاره ای ندیدند الا اینکه قانون دیگری را تصویب کنند و آن هم اینکه «هرکس به هر طریقی حاکم و رئیس بخشی و یا همه مسلمین شد، تبعیت از او واجب است».

از همین جهت است که "آل شیخ" مفتی عربستان سعودی، قیام امام حسین (علیه السلام) را هم خروج حضرت علیه یزید و فعل حرام قلمداد کرد!

 

ما در اینجا نمی خواهیم به استدلال علیه این قول و عقیده بپردازیم که البته هزاران استدلال محکم در رد آن وجود دارد.

اما این دوگانگی و تناقض در شبکه وهابی "کلمه" دیده می‎شود که بنا به مبانی فوق الذکر، در مورد مفتی‌های عربستان و دیگر کشورهای اسلامی -و حتی معاویه و یزید- اطاعت و تبعیت را واجب می‎خوانند؛ اما تبعیت ایرانیان از رهبر خود به عنوان ولی امر را گناه و معصیت می‎دانند!

مرگ پادشاه عربستان و تعارض مشهود در آموزه‌های وهابیت

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

مرگ پادشان عربستان سنگ محک خوبی برای وهابیت بود تا ثابت شود که گفتار آن‌ها با عملکردشان زمین تا آسمان تفاوت دارد. فرزندان ملک عبدالله سیل‌آسا در مرگ پدر اشک می‌ریختند؛ بدون اینکه یادشان باشد این گریستن بر عذاب او می‌افزاید!

 

 


حجت‌الاسلام سیدمحمد یزدانی (کارشناس ارشد مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)): فرقه وهابیت که از سال 1157 هجری قمری در منطقه درعیه با بیعت محمد بن عبدالوهاب متوفای 1206 هجری قمری با محمد بن سعود متوفای 1179هـ تشکیل شده است، آن‌ها اعتقادات و باورهای جدیدی را مطرح کردند که پیش از این سابقه چندانی نداشت، از جمله آن‌ها بر این باور هستند که گریه کردن برای اموات و عزاداری برای آن‌ها نه تنها جایز نیست؛ بلکه انجام دهنده آن‌ها بدعت‌گذار و خارج از دین است و اگر کسی برای میتی گریه کند، باعث عذاب آن میت خواهد شد، همچنین آن‌ها هر نوع تبرک را شرک و کفر می‌دانند؛ مثلاً اگر کسی دست شخصی را به عنوان احترام ببوسد، مشرک شده و آن شخص را شریک خداوند قرار داده است.

اما مرگ ملک عبدالله سنگ محک خوبی برای وهابیت بود تا ثابت شود که آن‌ها گفتار آن‌ها با عملکردشان زمین تا آسمان تفاوت دارد، در مرگ ملک عبدالله، وهابی‌ها در کشورهای مختلف از سه تا چهل روز عزای عمومی اعلام کردند، فرزندان ملک عبدالله سیل آسا در مرگ پدر اشک می‌ریختند؛ بدون اینکه یادشان باشد این گریه‌ها بر عذاب عبدالله می‌افزاید!

در مراسم بیعت با خلیفه جدید، ولیعهد و ولی ولیعهد، بزرگان و علمای وهابی می‌آمدند و دست این سه نفر را به عنوان بیعت می‌بوسیدند، با اینکه شبکه‌های وهابی بارها تأکید کرده‌اند که هر نوع بوسیدن دست کفر و شرک و تقدیس آن شخص است.

 

 

 


*گریه کردن برای میت سبب عذاب او می‌شود!

وهابی‌ها تلاش می‌کنند که خود را به دروغ به اهل سنت بچسپانند، اما در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت روایاتی وجود دارد، هر نوع گریه کردن برای میت سبب عذاب آن میت می‌شود:

از أبی برده از پدرش نقل شده که وقتی عمر ضربت خورد، صهیب فریاد می‌زد: ای وای! برادرم از دست رفت، عمر گفت: مگر نمی‌دانی که رسول خدا(ص) فرموده است که میت با گریه زنده‌ها گرفتار عذاب می‌شود؟

«عَنْ أَبِى بُرْدَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ لَمَّا أُصِیبَ عُمَرُ -رضى الله عنه- جَعَلَ صُهَیْبٌ یَقُولُ وَاأَخَاهُ. فَقَالَ عُمَرُ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّبِىَّ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ «إِنَّ الْمَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ الْحَىِّ» . (صحیح البخاری، حدیث شماره : 1290، کتاب الجنائز، باب قَوْلِ النَّبِىِّ(ص) «یُعَذَّبُ الْمَیِّتُ بِبَعْضِ بُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ»).

و در صحیح مسلم آمده است: از عبدالله بن عمر نقل شده است که حفصه، در عزای عمر گریه می‌کرد، عمر گفت: دست برادر، دختر من! مگر نمی‌دانی که رسول خدا(ص) فرموده است که میت با گریه خانواده‌اش بر او عذاب می‌شود؟

«عَنْ عَبْدِاللَّهِ أَنَّ حَفْصَةَ بَکَتْ عَلَى عُمَرَ فَقَالَ مَهْلاً یَا بُنَیَّةُ أَلَمْ تَعْلَمِى أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ «إِنَّ الْمَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ». (صحیح مسلم، حدیث شماره: 2181، کتاب الجنائز، باب الْمَیِّتُ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ)

همین مطلب در چند جای دیگر از صحیح بخاری و مسلم با تعبیر‌های مختلف نقل شده است، اما در مرگ ملک عبدالله اعضای خانواده او و همچنین دیگر علما و صاحب منصبان حکومت عربستان گریه می‌کردند و اشک می‌ریختند؟

حال سؤال ما این است که چطور گریه کردن بر عبدالله جایز است و سبب عذاب بیشتر او نمی‌شود، اما برای دیگران سبب عذاب می‌شود؟

عزاداری برای میت، بدعت و شرک است

سایت‌های خبری معتبر وهابی و همچنین شبکه‌های آن‌ها اعلام کردند که در برخی از کشورها همچون بحرین و اردن به خاطر مرگ ملک عبدالله تا چهل روز عزای عمومی اعلام کرده‌اند؛ از جمله در سایت‌های الجزیره و ...

حال سؤال ما این است که برای این مدت اعلام عزای عمومی چه مدرک شرعی داشته‌اید؟ با اینکه لجنه دائمی فتوای عربستان سعودی فتوا داده است که هر نوع مراسم برای مرده؛ حتی اگر از پیامبران باشد، شرک است:

گرفتن مراسم برای کسی که مرده است؛ چه از انبیاء باشد یا از اولیاء و صالحین جایز نیست؛ زیرا تمام این‌ها از کارهایی که در دین ایجاد شده و از وسایل شرک است؛ زیرا رسول خدا(ص) چنین کاری برای انبیاء و صالحین پیش از خود انجام نداده است، صحابه برای پیامبر انجام نداده است، هیچ یک از ائمه مسلمانان در سه قرن اول انجام نداده‌اند.

«لا یجوز الاحتفال بمن مات من الأنبیاء والأولیاء الصالحین، ولا إحیاء ذکراهم بالموالد...؛ لأن جمیع ما ذکر من البدع المحدثة فی الدین، ومن وسائل الشرک، فإن النبی صلى الله علیه وسلم لم یفعل ذلک بمن سبقه من الأنبیاء والصالحین، ولا فعله الصحابة رضی الله عنهم بالبنی صلى الله علیه وسلم ولا أحد من أئمة المسلمین فی القرون الثلاثة». (فتاوى اللجنة الدائمة - المجموعة الأولى، ج23، ص 227).

 

 

 


 حالا از وهابی‌ها سؤال می‌کنیم که مگر پیامبر(ص) برای گذشتگان صالح چهل روز عزای عمومی اعلام کرده است که شما برای عبدالله انجام داده‌اید؟ آیا محمد بن عبد الوهاب، در مرگ محمد بن سعود که رفیق و همراه او در تأسیس وهابیت بودند، چهل روز عزای عمومی اعلام کردند؟

بوسیدن دست، شرک و کفر است

بارها در شبکه‌های فارسی زبان و عرب زبان وهابی شنیده‌ایم که دست بوسیدن، عملی شرک آمیز است و شخصی را که دست او بوسیده می‌شود، شریک خدا قرار دادن است.

اما در مراسم بیعت با خلیفه جدید و ولیعهد و ولی ولیعهد، دیدیم که بزرگان وهابیت می‌آمدند و دست این سه نفر را به عنوان بیعت می‌بوسیدند، همچنین در مراسم خاکسپاری عبدالله، بعد از دفن می‌آمدند و دست پادشاه جدید را می‌بوسیدند.

حالا چطور شد که دست بوسی برای وهابی‌ها جایز است؛ اما برای دیگر مسلمانان شرک و کفر؟

لجنه دائمی افتای عربستان سعودی در این زمینه فتوا داده است:

جایز نیست که زن‌ها دست و پای بزرگان و دست و پای هیچ یک از اعضای خانواده خود را ببوسد؛ زیرا دیده نشده است که کسی دست پیامبر(ص) و یا دست یکی از خلفای راشدین را بوسیده باشد. این عمل، غلو در تعظیم مخلوق است و راهی به سوی شرک است.

«تقبیل نساء البوهرة ید کبیرهم ورجله وتقبیلهن ید کل فرد من أسرته ورجله لا یجوز، ولم یعرف ذلک مع النبی صلى الله علیه وسلم ولا مع أحد من الخلفاء الراشدین؛ وذلک لما فیه من الغلو فی تعظیم المخلوق، وهو ذریعة إلى الشرک».(فتاوى اللجنة الدائمة - المجموعة الأولى، ج2، ص383).

تا دیروز عبدالفتاح خدمتی رئیس شبکه وهابی ـ داعشی «کلمه» می‌گفت که بوسیدن دست شرک و تقدیس آن‌ها است، حالا چطور شده است که در مرکز وهابیت و در جشن انتخاب خلیفه وهابیت، این مسائل شرک‌آمیز دیده می‌شود؟

آیا وهابی‌هایی که دست ملک سلمان را بوسیدند، مشرک هستند؟

چرا خلیفه جدید وهابیت و همچنین ولیعهد او و ولی ولیعهد او، مردم را از این کار نهی نکردند؟ مگر آن‌ها عالم و خدا ترس نبودند؟ آیا وهابی‌ها مشرک شده‌اند یا این فتاوا بهانه‌ای برای مشرک اعلام کردن سایر مسلمانان است و حلال قرار دادن مال و جان و ناموس آنان؟! به راستی از ادعا تا عمل چه قدر فاصله است.

 



مفتی وهابی: شاه جدید عربستان، «آندلس اسلامی» را احیا می کند!

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
شیخ عبدالعزیز فوزان که با حکم امیر نایف به عضویت شورای «حقوق بشر» در عربستان سعودی نیز درآمده است، اعلام کرد: «امیر سلمان از همان دورانی که شاهزاده بودند در اندیشه گسترش اسلام در اروپا بودند. ایشان نخستین کسی بود که بعد از 500 سال، مسجدی را در شهرهای اسپانیا بنا کرد.»

«شیخ عبدالعزیز الفوزان» از مفتیان برجسته وهابی که به خاندان «آل الشیخ» تعلق ندارد، از فرصت تغییر پادشاه استفاده کرده و تلاش کرد دل پادشاه جدید را با تمجیدهای برآمده از اندیشه وهابیت به دست آورد!

شیخ عبدالعزیز فوزان که با حکم امیر نایف به عضویت شورای «حقوق بشر» در عربستان سعودی نیز درآمده است، اعلام کرد: «امیر سلمان از همان دورانی که شاهزاده بودند در اندیشه گسترش اسلام در اروپا بودند. ایشان نخستین کسی بود که بعد از 500 سال، مسجدی را در شهرهای اسپانیا بنا کرد. او در سال 1982 موفق شد مسجدی را در اسپانیا بنا کند که اذان توحیدی را در آسمان این سرزمین از دست رفته پخش کند.»
  مفتی وهابی: شاه جدید عربستان، «آندلس اسلامی» را احیا می کند!
مسجد «ملک عبدالعزیز آل سعود» (مؤسس حکومت آل سعود) در جنوب اسپانیا
این مسجد را سلمان، در سال 1981 میلادی بنا کرد

او در ادامه آرزو کرد این روند در دوران پادشاهی ملک سلمان تشدید شود: «ما عمیقا امیدواریم و آرزو داریم که مسجد بزرگ قرطبه را در این دوران مبارک با چشم خود مشاهده کنیم. امیری که در دوران شاهزادگی و بدون قدرت سیاسی در صدد گسترش مساجد و اسلام در اروپاست؛ در دوران پادشاهی نیز در پی احیاء اسلام در سرزمین های از دست رفته خواهد بود.»

اشاره این شیخ وهابی به مسجد قرطبه است که در شهر قرطبه واقع در اندلس یا اسپانیای امروزی است. بنای این مسجد تقریباً دو قرن و نیم به طول انجامید. نام قدیم این مسجد «جامع حضرة» بود. این مسجد در سال 786 میلادی توسط ((عبدالرحمن اول)) ساخته شد و بعد از تصرف مجدد شهر کوردوا توسط اسپانیایی ها به کلیسا تبدیل شد.
 
مفتی وهابی: شاه جدید عربستان، «آندلس اسلامی» را احیا می کند!
مسجد جامع قربطه که به کلیسا تبدیل شده است.

گفتنی است امیر متعب – رقیب اصلی ملک سلمان – از نزدیکان به خاندان آل شیخ و مفتیان درباری آل سعود بود. در رقابت با آل الشیخ، جمع دیگری از مفتیان و شیوخ وهابی قرار داشتند که به امیر نایف نزدیک بودند و به نظر می رسد در دوران پادشاهی سلمان، بتوانند کرسی "مفتی عام" را برای نخستین بار از خانواده آل الشیخ خارج کنند. این اشخاص که رویکردهای تهاجمی وهابی و جهادی را بیش تر تعقیب می کنند، خطر مضاعفی برای شیعیان به شمار می روند.
از سوی دیگر دقت در پیام های ارسال شده از سوی شخصیت های شیعه عربستان سعودی نشان می دهد شیعیان عربستان به شدت نگران مواضع افراطی پادشاه جدید این کشور هستند.
 
مفتی وهابی: شاه جدید عربستان، «آندلس اسلامی» را احیا می کند!
شیخ عبدالعزیز بن فوزان

مفتیان جوان وهابی که در دسته رقبای آل شیخ قرار می گیرند، موضع تند و افراطی تری در مورد صدور وهابیت در جهان دارند و از تروریست های سوری با تمام قوا حمایت می کنند.
این افراد که تحت حمایت شاهزاده امیر نایف قرار داشتند، به نظر می رسد در دوران پادشاهی سلمان مبسوط الید شوند.

شیخ حسن الصفار، امام جمعه قطیف و یکی از شناخته شده ترین شخصیت های شیعی عربستان به مناسبت مرگ ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی پیامی را منتشر کرد که در بخش پایانی آن آمده است: «از خداوند می خواهیم که مسئولین جدید کشور به ویژه ملک سلمان، امیر مقرن و امیر محمد بن نایف را در مسیر همبستگی و اصلاح، موفق بدارد. خداوند به اینان توفیق دهد تا عدالت و رفاه را برای ملت و وطن به ارمغان بیاورند.»

از سوی دیگر، خانم مضاوی الرشید، از فعالین حقوق بشری عربستان با صراحت بیش تری به پادشاه جدید هشدار داد: «اندکی درنگ در گسست های اجتماعی و مذهبی سرزمین حجاز و به خصوص رقابت تشدید شده در داخل خانواده آل سعود نشان دهنده شکنندگی موقعیت کنونی پادشاه در مقایسه با ملک عبدالله است.

ملک سلمان نباید توقع داشته باشد جامعه در برابر وی تسلیم بوده و سر تعظیم فرو آورند. او باید در نخستین گام، در صدد بازآفرینی مشروعیت سیاسی خود در بدنه جامعه باشد که نخستین گام آن بی شک با آزادی زندانیان سیاسی میسر خواهد شد. در گام بعدی، باید بلافاصله راهبرد مهار روحانیون افراطی وهابی را کلید بزند و باور کند که دیگر دوران مشروعیت های سنتی گذشته است. در غیر این صورت، او مجبور است با دست خالی به معارضه های داخلی دربار برود که سرنوشت آن، همانا سقوط تمامیت ارضی کشور خواهد بود.»



ملازاده نتوانست آن روی آمریکایی خود را مخفی کند +فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
القای این منجی گری به دنیا از طریق رسانه، مقدمه ای است برای یک جهت گیری سیاسی کثیف و آن هم اینکه حالا که ما منجی هستیم و قدرت و ثروت و تکنولوژی نجات بخش در دست ماست، پس رئیس هم ما هستیم و هرچه ما گفتیم، برای همه دنیا لازم الإجراست.


در بسیاری از فیلم های هالیوود، خصوصا در چند دهه اخیر، آمریکا منجی عالم است و در ماجراها و خطراتی که برای بخشی از بشریت و یا حتی تمام کره زمین پیش می آید، این آمریکا و تکنولوژی آمریکاست که به داد مردم رسیده و همه را نجات می دهد.

القای این منجی گری به دنیا از طریق رسانه، مقدمه ای است برای یک جهت گیری سیاسی کثیف و آن هم اینکه حالا که ما منجی هستیم و قدرت و ثروت و تکنولوژی نجات بخش در دست ماست، پس رئیس هم ما هستیم و هرچه ما گفتیم، برای همه دنیا لازم الإجراست. با همین مقدمات، آمریکا برای تمام دنیا تصمیم می گیرد و خود را کدخدای دنیا می داند.

 

اما برای تزریق این موضوع به جهانیان، فقط رسانه کافی نیست. یعنی این منادیان نجات و ریاست بشر، باید در عرصه عمل هم یک کاری و حرکتی بکنند که این ریاست به چشم بیاید و دیده شود. از همین جهت اگر در موضوعاتی مثل درگیری های منطقه و داعش که مربوط به جنگ و خونریزی است، آمریکا هیچ حرکتی از خود نشان ندهد، ماهیت اصلی و واقعی خود را بروز داده است و آن هم اینکه انسان های غیر یهودی و غیر آمریکایی و متحدان آمریکا در این عالم برای آمریکا به پشیزی نمی ارزند. اما از این جهت که خود را پدر همه می داند، مجبور است در این وقایع حضور یابد و خود را نشان دهد. البته در این راستا، رسانه های دنیا هم او را یاری می کنند که این مدیریت دیده شود. 

 

حضور امروزه امریکا در منطقه با بهانه مبارزه با تکفیر و داعش و تروریست، و پوشش خبری رسانه هایی همچون بی بی سی و صدای آمریکا، همه و همه در راستای تبلیغ همین منجی گری و کدخداییست.

 

اما در این میان، طرفداری و هم جهت شدن شبکه های وهابی با این موضوع بسیار مهم و جالب توجه است. در همین راستا شبکه "توحید" به سرپرستی عربستان صعودی و اجرای شخص "ملازاده" در جواب یکی از بینندگان خود، عامل آزادی کوبانی را آمریکا و اتحادیه اروپا دانست.

 

به هر حال ماهیت آمریکایی این افراد و شبکه های وهابی و اختلاف افکن میان اهل سنت و شیعه، همیشه مخفی نمی ماند و گاهی هم برملا می شود.


از خانقاه تا بیت‌العدل؛ چرا دراویش و بهائیت پیوند خوردند!؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
نکته ای که در گزارش احمد شهید قابل تامل است قرار گرفتن فرقه سیاسی تابنده در کنار فرقه ضاله بهائیت است. در این گزارش از دراویش و بهائیت به عنوان اقلیت نام برده شده است!

از خانقاه تا بیت‌العدل؛ چرا دراویش و بهائیت پیوند خوردند!؟

 

تاریخ گواه است که استکبار هیچ گاه نقش مستقیم نفوذ به کشورهای اسلامی را بر عهده نگرفته است بلکه با ایجاد گروهک ها و فرقه های مختلف اهداف خود را در سرزمین های اسلامی پیاده می کند.

پس از پیروزی جمهوری اسلامی ایران اسناد یافت شده از تشکیلات رژیم پهلوی، خبر از ارتباط تنگاتنگ این رژیم با فرقه ضاله بهائیت داد.

مجله «اخبار امری نشریه رسمی محفل بهائیان» در سال 1330 در شماره پنج خود از ارتباط خود با رژیم صهیونیستی و بهائیان پرده برداشت و بهائیت را عامل رشد و ترقی اسراییل معرفی می کند. این ارتباط تا جایی پیش رفت که شوقی افندی در شماره هشت اخبار امری بیان می‌کند که دولت اسرائیل راحتی ما را فراهم کرد!

همسر آمریکایی شوقی افندی، بهائیت و رژیم نامشروع صهیونیستی را همچون حلقه‌های زنجیر به هم پیوسته معرفی می‌کند و در دی ماه هزارو سیصدو چهل بیان می‌کند: من ترجیح می‌دهم که جوان‌ترین ادیان (بهائیت) از تازه‌ترین کشورهای جهان (اسرائیل) نشو و نما نماید، و در حقیقت باید گفت آینده ما (یعنی بهائت و اسرائیل) چون حلقه‌های زنجیر به هم پیوسته است!

پس از بررسی سیر تاریخی ارتباط رژیم صهیونیستی و بهائیت متوجه می شویم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این رابطه قوی تر و مستحکم تر شده است برای اثبات این ادعا کافی است به آخرین گزارش مغرضانه احمد شهید که با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی همراه بود، مراجعه کنیم.

نکته ای که در گزارش احمد شهید قابل تامل است قرار گرفتن فرقه سیاسی تابنده در کنار فرقه ضاله بهائیت است. در این گزارش از دراویش و بهائیت به عنوان اقلیت نام برده شده است!
     
نمونه ی دیگر حمایت های فرقه ضاله بهائیت از دراویش حمایت همه جانبه شیرین عبادی جاسوس بهائی از این فرقه است.
 
یکی از نکات مهمی که در گزارش احمد شهید قابل تامل می باشد این نکته است، چرا دراویش که خود را گروهی مسلمان و دارای اعتقاد معرفی می کنند از این که در گزارش احمد شهید در کنار فرقه ضاله بهائیت که کارنامه مشخصی دارد و مورد حمایت آشکار سازمان های جاسوسی است، از آنان نام برده شده است اعتراضی نکرده اند!

با توجه به موضوع بالا دو نظریه مطرح است:
اول آن که دراویش فرقه ضاله بهائیت را قبول داشته و از حمایت های رژیم صهیونیستی و بهائیت از خود استقبال می کنند.
دوم آن که فرقه سیاسی تابنده به شعار جدایی دین از سیاست که خودشان مطرح کرده اند پایبند نبوده و با هر دستاویزی حتی فرقه ضاله بهائیت، خواستار مطرح شدن و هم پیمانی با دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی است.
 
با توجه به نظریات ارائه شده حتی اگر اکنون سران دراویش از حمایت های فرقه بهائیت ابراز برائت کند،  حضور خود در فتنه 88 و تجمعات غیر قانونی در کنار فرقه بهائیت و در یک جبهه و با هدفی مشترک را چگونه توجیه می کنند؟

با کمی تامل به راحتی می توان از پیوند این دو فرقه در جهت مقابله با جمهوری اسلامی ایران پرده برداشت، پیوندی که در شهریور ۹۳ و برگزاری جلسات خصوصی این دو فرقه در سوئیس با حمایت و پشتیبانی رژیم نامشروع صهیونیست نمایان شد.

اخیرا ارتباط این دو فرقه با برگزاری جلسات مختلف قوی تر شده است تا پروژه صهیونیستی فرقه سازی به پروژه پیوند فرقه های مختلف با یکدیگر همراه باشد.
 
پایگاه خبری فرقه نیوز بزودی از این ارتباط پرده برخواهد داشت تا فقرایی که به امید دستیابی به عرفان به این فرقه ملحق شده اند از ارتباط شوم سران فرقه سیاسی تابنده و تشکیلات صهیونیستی بهائیت مطلع شوند.

شبکه وهابی «کلمه» چگونه تأسیس شد ; شما به مادر ما فحش دادید! +فیلم

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
فرقه پلید و استعماری وهابیت با پشتوانه دلارهای نفتی به جنگ شیعه آمده و به ازای هر ناسزاگویی جاهلانه، اگر یک شبکه ضدشیعی دائر نکند، حداقل هزار برابر شبهه افکنی و دروغ پراکنی می‎کند.

شبکه وهابی «کلمه» چگونه تأسیس شد ; شما به مادر ما فحش دادید! +فیلم

 

خداوند متعال در قرآن کریم، سوره مبارکه انعام/آیه108 می‎فرماید: (ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم...) یعنی به بت های کسانی که به‎غیر از خدا را می‎پرستند سب و توهین نکنید، زیرا آن‌ها هم از سر نادانی به خدای باری‎تعالی توهین می‌کنند و ناسزا می‎گویند...

 

ای کاش آن عده معدود از شیعیان افراطی که -یا با علم و نیت سوء و یا بدون علم و از روی جهالت- به مقدسات اهل سنت ناسزا می‌گویند، فکر این را هم می‎کردند که در این دنیا شیاطینی در قامت «وهابیت» وجود دارند که با منابع دنیوی زیاد و گسترده در اختیارشان، در صدد تشدید نقار و دشمنی بین مسلمانان هستند.

 

فرقه پلید و استعماری وهابیت با پشتوانه دلارهای نفتی به جنگ شیعه آمده و به ازای هر ناسزاگویی جاهلانه، اگر یک شبکه ضدشیعی دائر نکند، حداقل هزار برابر شبهه افکنی و دروغ پراکنی می‎کند و عده زیادی از اهل سنت را به تفکرات سلفی-تکفیری سوق می‌دهد.

 

چنان‌که در ضمیمه ویدیویی ملاحظه خواهید فرمود، مجری-کارشناس شبکه وهابی "کلمه" در جواب سؤالی راجع به علت تأسیس شبکه یادشده و منابع تأمین مالی آن، به همین نکته اشاره می‎کند.

بر ناظران آگاه و اهل تحقیق پوشیده نیست که مروجان تفکر وهابی، در واقع مأموریت دارند از تحقق "وحدت اسلامی" جلوگیری کنند و حتی اگر به مقدسات اهل سنت هم توهین نشود، آنان باز به لجن پراکنی و شیعه ستیزی خود ادامه می‎دهند.

کما اینکه فتاوای قاطبه مراجع شیعه مخصوصا مقام معظم رهبری در نهی از تعرض به مقدسات اهل سنت و دعوت مسلمین به مدارا و گفتگو، به صورت عامدانه از سوی تلویزیون‎های وهابی همچون "کلمه" نادیده گرفته شده است.


کسانی که مردگان خود را خوراک کرکس ها می کنند +تصاویر

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
مردمی که در بخش شمالی کوههای تبت زندگی می کنند، صدها سال است که با اجساد مردگانشان، به شکلی عجیب وداع می کنند.

کسانی که مردگان خود را خوراک کرکس ها می کنند +تصاویر

 

هنگامی که قابیل برادر خود را کشت‌، او را در بیابان افکنده بود. درندگان به سوی جسد هابیل روی آوردند. قابیل برادر خود را مدتی به دوش کشید، لکن باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند که چه موقع جسد را به خاک می‌افکند تا او را بخورند; در این موقع بود، خداوند زاغی را فرستاد که خاک‌های زمین را کنار زد و جسد زاغ دیگر را در آن قرار داد و به روی آن خاک ریخت‌; قابیل که این منظره را تماشا می‌کرد، جسد برادر خویش را به خاک سپرد.(1)

 

این شیوه ای است که خداوند متعال به انسان برای دفن اجساد مردگان آموخت.

 

اما برخی مکاتب بشری شیوه های عجیبی را برای مردگان خود انتخاب کرده اند.

 

مردمی که در بخش شمالی کوه های تبت زندگی می کنند، صدها سال است که با اجساد مردگانشان، به شکلی عجیب وداع می کنند.

 

بوداییانی که در تبت زندگی می کنند، به جای خاک کردن اجساد مردگانشان، آنها را خوراک کرکس ها می کنند.

 

بوداییان اکثریت جمعیت تبت را تشکیل می دهند.

 

فردی که خورده شدن جسد مرده خود را نظاره‌گر است

مراسم "دفن آسمان"

 

مراسم "دفن در آسمان" که به هیچ عنوان اجازه تصویربرداری از آن داده نمی شود، از سوی برخی گردشگران، تصویر برداری شد.

 

 

استخوان هایی که از سوی کرکس ها خورده نمی شوند نیز سپس له شده و به شکل پودر در غذاهای دیگر مخلوط شده و به کلاغ ها و دیگر پرندگان داده می شود.

 

برج سکوت

اجساد در محلی که برج سکوت نام دارد برای مدتی گذاشته شده و سپس از سوی راهبان بودایی، توسط چاقو و تبر تکه تکه شده و به کرکس ها داده می شود.

 

در این روش که "دفن در آسمان" نام دارد، ضمن اعتقاد بر اینکه روح مردگان در روح انسان های دیگر جای می گیرد، معتقدند که با دادن اجساد به کرکسها نیز، از خورده شدن دیگر حیوان های کوچک از سوی کرکس ها، جلوگیری می کنند و از زندگی جانداران به این شکل محافظت می نمایند.

 

تصویر برداری از انسان هایی که در تبت و کینگای چین و همچنین در بخش های مرکزی مغولستان زندگی می کنند و به مکتب "وجره یانه" بوداگری معتقد میباشند، و پس از مرگ نزدیکانشان، اجساد آنها را تکه تکه کرده و برای خوردن به کرکس ها می دهند، بسیار دشوار میباشد.

استخوانهای باقیمانده ای که لاشخورها قادر به خوردنشان نبوده اند، در معبد نگهداری می شوند.

 

 

 


پی نوشت:

1) مجمع‌البیان‌، مرحوم‌طبرسی‌، ج 3، ص 185، ذیل آیه‌، نشر کتابفروشی‌اسلامیه‌; تفسیرنمونه‌، آیة‌...مکارم شیرازی‌ودیگران‌،ج‌،ص 352، انتشارات دارالکتب‌الاسلامیه‌



فیلم / خلافت امیرالمؤمنین(ع) در منابع اهل سنت

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
شبهه‎پراکنان وهابی در تلویزیون‎های ماهواره‎ای خود بر این ادعا پافشاری می‎کنند که پیامبراکرم(ص) هیچ‎وقت از حضرت علی(ع) به‎عنوان "خلیفه" خود یاد نکرده‎اند! در حالی که علمای برجسته اهل سنت در کتب خود بر این ادعای گزاف وهابی‌ها مهر باطل زده‎اند.


دانلود
Viewing all 1026 articles
Browse latest View live